Photo by Pamela Buenrostro on Unsplash

چرا دولت‌های غربی اطفال را از خانواده‌ها جدا می‌سازند؟

در کشورهای غربی مانند کانادا، امریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی، دولت در کنار مسوولیت های بزرگ دیگر، خود را مسوول حفاظت و حمایت از افراد آسیب‌پذیر جامعه نیز می‌داند؛ و یکی از مهم‌ترین گروه‌های آسیب‌پذیر به باور این کشورها، کودکان هستند. در این کشورها کودک به‌عنوان یک انسان مستقل حقوقی شناخته می‌شود و برخلاف باورهای معمول در کشورهای جنوب و شرق آسیا – مخصوصاً افغانستان – که کودک را متعلق به پدرومادر میدانند، در کشورهای غربی کودک تنها متعلق به پدر و مادرش نیست. کودک به باور مردم در کشورهای غربی یک فرد جداگانه با حق زندگی امن، آموزش، سلامت جسمی و روانی، و رشد بدون ترس و خشونت است.

بر همین اساس، اگر دولت در این کشورها متوجه شود که کودکی در خانه‌اش در معرض خطر است، وظیفه دارد طبق قانون و مسوولیت حقوقی خود، فوراً برای محافظت از کودک مداخله کند. این اقدام ممکن است در آغاز تنها به ‌صورت یک تحقیق ویا پرسش و پاسخ مقدماتی باشد، اما در شرایطی که مشخص شود کودک به تهدید و خطر جدی مواجه است، ممکن است به جدایی موقت یا دایمی کودک از خانواده‌اش منجر گردد.

مثلاً اگر پدر یا مادر فرزند خود را تنبیه بدنی کند یا لت و کوب کند، حتی اگر نیت‌ شان “تربیت” باشد، در کانادا این عمل آنها “کودک‌ آزاری” محسوب می‌شود. برخلاف آنچه در برخی از فرهنگ‌های کشورهای جنوب و شرق آسیا معمول است، در این کشورها زدن، فریاد زدن، تهدید کردن یا حتی تحقیر کردن کودک می‌تواند به‌ عنوان آسیب روانی یا فیزیکی تلقی شود و قابل پیگرد قانونی باشد. در کشورهایی مانند افغانستان، وقتی موضوع تنبیه‌ بدنی یا روانی کودک مطرح می‌شود، معمولاً نیت پدر و مادر در محور توجه قرار دارد. مثلاً گفته می‌شود “از روی دلسوزی زده” یا “بخاطر خوبی خودش زدیش”؛ اما در کشورهای غربی، پرسش اصلی این است که در نتیجه‌ی عملکرد پدر و یا مادر آیا به کودک آسیب بدنی و یا روانی رسیده است؟ در اینگونه قضایا، نیت پدرومادر از اهمیت چندانی برخوردار نمی‌باشد. ازینرو، مواظب باشید، در این کشورها نیت والدین کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد؛ آنچه اهمیت دارد، رفتار عملی والدین و تأثیر آن بر کودک است.

بی‌توجهی به کودک هم می‌تواند مشکل‌ساز شود. مثلاً، اگر کودکی پیهم به موقع به مکتب فرستاده نشود، غذا و لباس مناسب نداشته باشد، مریضی‌اش درمان نشود یا واکسین‌های ضروری‌اش را نگیرد، دولت میتواند اینگونه عمکرد پدرومادر ها را بی‌توجهی خطرناک نسبت به کودک تلقی کند و بررسی در این مورد را آغاز نماید. در چنین مواردی، نهادهای اجتماعی ممکن است از سوی مکتب، داکتر، همسایه یا حتی کودک گزارش دریافت کنند و برای بررسی وارد عمل شوند.

در کشورهای غربی، حتی اگر خشونت مستقیم بر کودک اعمال نشود؛ تنها زندگی در خانه‌ی که کودک در آن پیوسته شاهد جنگ و دعوای پدرومادر و اعضای دیگر خانواده می‌باشد، نیز میتواند به‌ عنوان آسیب روانی به کودک محسوب گردد. چنین محیطی برای رشد عاطفی کودک مناسب دانسته نمی‌شود و دولت – برای اینکه مطمین شود کودک در فضای امن زندگی میکند – مجبور به مداخله می شود.

یکی دیگر از دلایل مداخله‌ی دولت، آسیب روانی مداوم است؛ مثلاً وقتی که والدین پیوسته فرزند خود را تحقیر می‌کنند، تهدیدش می‌کنند، از محبت محروم می‌سازند، یا او را از تماس با دوستان و اجتماع دور نگه‌میدارند. این موارد ممکن است از نگاه پدر و مادر “تربیتی” یا حتی “محافظتی” به نظر برسد، اما از دید قانون می‌تواند آسیب‌زا و خطرناک باشد.

در کانادا، سازمان‌هایی مانند “چلدرنز اید سوسایتی” (به انگلیسی: Children’s Aid Society)  مسوول بررسی چنین مواردی هستند. در موارد خفیف، تلاش می‌شود به خانواده آموزش داده شود، خانواده حمایت روانی و تربیتی دریافت کند و کودک در خانه بماند. اما اگر والدین همکاری نکنند و یا وضعیت بهبود نیابد، ممکن است کودک به گونه‌ی موقت یا دایمی به خانه‌ی امن منتقل شود ویا به خانواده‌ی دیگری که بتواند کودک را در فضای امن پرورش کند، تسلیم داده شود.

هدف اصلی دولت‌ها در کشورهای غربی، جدا کردن کودکان از خانواده نیست، بلکه حفظ جان، سلامت و آینده‌ی کودک است. در بسیاری از موارد، اگر والدین همکاری کنند و بخواهند شرایط را بهتر بسازند، دولت اجازه میدهد کودک دوباره به خانه باز گردد.

برای مهاجران تازه‌وارد از کشورهای جنوب و شرق آسیا، مخصوصاً از افغانستان، درک این سیستم حقوقی و فرهنگی بسیار مهم است. شیوه‌ی تربیتی سنتی ما، هرچند از روی عشق و نیت نیک باشد، باید با واقعیت‌ها و قوانین کشوری که اکنون خواسته و یا ناخواسته مجبور به زندگی در آن شده ایم، تطبیق داده شود.

شیوه‌ی تربیت در افغانستان و تفاوت آن با کشورهای غربی

در افغانستان، مانند بسیاری از کشورهای جنوب و شرق آسیا، تربیت کودک معمولاً بر پایه‌ی قدرت والدین، اطاعت کودک، و گاه تنبیه بدنی شکل گرفته است. در بسیاری از خانواده‌ها، این باور وجود دارد که “کودک اگر نترسد، یاد نمی‌گیرد” یا “پدر حق دارد که فرزندش ره تنبیه کند”. این باور و روش تربیتی نسل‌هاست که از والدین به فرزندان منتقل شده‌ و بخشی از فرهنگ شده‌اند، تاحدی که زدن کودک با دست یا چوب، حبس کردن در اتاق، یا تهدید به تنبیه، امری غیرعادی یا نگران ‌کننده تلقی نمی‌شود.

در محیط‌ های سنتی افغانستان، رفتارهای خشن با کودک اغلب به نیت خیر صورت می‌گیرد. معمولاً پدر یا مادر فکر می‌کنند با تنبیه، کودک را از راه اشتباه بازمی‌دارند و او را برای آینده‌ی سخت، قوی‌تر و آماده‌تر می‌سازند. بسیاری از مهاجران افغان وقتی وارد کانادا، امریکا یا اروپا می‌شوند، در آغاز نمی‌دانند چنین روش‌هایی ممکن است در این‌ کشورها غیرقانونی یا حتی جرم تلقی شود. این تفاوت فرهنگی، در بسیاری موارد، منجر به سوءتفاهم‌های جدی میان خانواده‌های مهاجر و نهادهای اجتماعی کشور میزبان می‌گردد.

برای نمونه، خانواده‌ای که فرزندش را با کمربند یا چوب می‌زند، ممکن است در افغانستان از سوی دیگران تشویق شود که “کودک را خوب تربیت می‌کند”، اما در کانادا، چنین رفتاری ممکن است به نهادهای مسوول یا پولیس گزارش داده شود و زمینه‌ساز دخالت نهاد حمایت از کودک گردد. یا مثلاً مادری که کودک را به‌عنوان تنبیه یک وعده غذا نمی‌دهد یا او را در اتاق قفل می‌کند، در افغانستان شاید کسی آن را مشکل نداند، اما در کانادا این رفتار می‌تواند به‌عنوان “بی‌توجهی خطرناک” یا “تنبیه غیرصحی” محسوب شود.

همچنین در فرهنگ افغانستان، بسیاری از والدین از فرزندان توقع دارند که بی‌چون‌وچرا فرمان‌بردار باشند و اگر فرزندی از والدین انتقاد کند، ممکن است توهین به حساب بیآید. در حالیکه در کشورهای غربی، دولت ها و نهادهای مسوول، ابراز احساسات و گفت‌وگوی کودک با والدین را تشویق می کنند. در این کشورها، باور براین است که کودک – بدون اینکه از لت خوردن و یا تنبیه شدن بترسد – باید بتواند به پدرومادر خود بگوید چه احساسی دارد، چه چیزی را دوست ندارد یا از چه چیزی می‌ترسد و یا خوشش نمی آید.

یکی دیگر از تفاوت‌های فرهنگی و قانونی، موضوع سلامت روانی کودک است. در افغانستان، چون تمرکز اصلی خانواده‌ها روی خوراک، لباس، و حفظ ظاهر اجتماعی کودک است، بسیاری از آسیب‌های روانی کودک نادیده گرفته می‌شوند. اما در کشورهای غربی، سلامت عاطفی و روانی کودک به اندازه‌ی سلامت جسمی‌اش اهمیت دارد. اگر کودکی پیوسته تحقیر شود، ترسانده شود، یا با او سرد و بی‌محبت رفتار شود، این موضوع – حتی اگر در ظاهر همه چیز خوب باشد – می‌تواند به‌عنوان آسیب جدی روانی روی کودک شمرده شود.

همه‌ی این تفاوت‌ها سبب می‌شود که برخی خانواده‌های مهاجر، مخصوصاً افغان‌ها، خود را در کشور جدید تنها و سردرگم احساس کنند. بسیاری با خود فکر می‌کنند “ما خو بدنیت نبودیم”، یا “همه‌ ما همیطور تربیه شدیم و جور تیار آدم شدیم” اما قانون کشور میزبان به نیت شما نگاه نمی‌کند، بلکه به رفتار شما و اثر آن بر کودک توجه می‌کند.

درک این تفاوت، حیاتی است. اگر والدین مهاجر بخواهند در کشور جدید زندگی آرام و بدون تنش داشته باشند، لازم است قوانین این کشور را بفهمند، فرهنگ آن را درک کنند، و در شیوه‌ی تربیت فرزندان‌ خود تجدید نظر نمایند. ممکن است این تجدید نظر به معنای از دست دادن فرهنگ خود نه؛ بلکه نشانه‌ای از آگاهی، انعطاف‌پذیری و تعهد به آینده‌ی فرزندان‌ شان باشد.

راهکارهایی برای والدین مهاجر افغان در کشورهایی مانند کانادا

مهاجرت به کشور جدید، به‌ویژه برای والدین، تنها به معنای تغییر مکان زندگی نیست؛ بلکه به معنای روبه‌رو شدن با نظام حقوقی، اجتماعی و فرهنگی متفاوتی است که تربیت کودک را نیز دربر می‌گیرد. اگر ما بخواهیم از فرزندان‌مان به‌خوبی محافظت کنیم و همزمان از مداخله‌های قانونی نهادهای اجتماعی جلوگیری نماییم، نیاز است که با این سیستم جدید آشنا شویم، یاد بگیریم و خود را تطبیق دهیم. در ادامه، چند راهکار کلیدی برای حمایت از خانواده‌ و فرزندان در کشورهای غربی ارایه شده است:

با قوانین کشور جدید آشنا شوید

اولین گام مهم، درک و شناخت دقیق از رفتارهای قابل‌قبول و رفتارهای ممنوع است. لت و کوب کودک، تحقیر کردن، تهدید، بی‌توجهی به نیازهای صحی یا روانی کودک، همه‌ی این‌ها ممکن است از جمله‌ی تخلفات قانونی شمرده شده و شما را با مشکلات جدی روبرو بسازند. شما به‌عنوان والدین، می‌توانید با مراجعه به مراکز مشاوره‌ی خانواده، نهادهای اسکان یا ستلمنت ایجنسی ها (به انگلیسی: Settlement Agencies)، یا وبسایت‌های رسمی دولت، این قوانین را به‌زبان ساده یاد بگیرید. ناآگاهی از قانون، شما را از مجازات مصوون نمی‌سازد.

روش‌های تربیتی مثبت و موثر را بیاموزید

خوشبختانه، در کشورهایی مانند کانادا، کورس‌های رایگان یا کم‌هزینه‌ای برای والدین تازه‌وارد برگزار می‌شوند که در آن‌ها می‌توان روش‌های تربیت بدون خشونت، گفت‌وگوی موثر با کودک، تعیین حدود سالم، و تقویت رفتارهای مثبت را یاد گرفت. این روش‌ها ثابت شده‌اند و به شما کمک می‌کنند تا بدون نیاز به تنبیه، فرزندی مؤدب، مطیع و باعزت‌نفس پرورش دهید.

به جای ترس، با نهادهای اجتماعی همکاری کنید

بسیاری از خانواده‌ها وقتی تماس یا نامه‌ای از نهادهای اجتماعی دریافت می‌کنند، دچار ترس و وحشت می‌شوند و گاه حتی حقیقت را پنهان می‌کنند. اما بهتر است بدانید که این نهادها همیشه با نیت مجازات وارد عمل نمی‌شوند. در بسیاری از موارد، اگر والدین با احترام و صداقت همکاری کنند، مشکل حل می‌شود و خانواده حفظ می‌شود. پنهان‌کاری، انکار، یا برخورد تند می‌تواند اوضاع را بدتر کند.

زبان و فرهنگ کشور میزبان را یاد بگیرید

توانایی صحبت کردن و فهم زبان انگلیسی (یا زبان رسمی کشور میزبان) نه تنها در کار و اجتماع، بلکه در درک بهتر کارکرد مکتب، پولیس، داکتر، و نهادهای دولتی حیاتی است. وقتی زبان بلد نباشید، سوء‌تفاهم ها بیشتر می‌شوند و شما نمی‌توانید از خود دفاع کنید یا شرایط را آنگونه که میخواهید توضیح دهید. شرکت در کورس‌های زبان و آشنایی با مفاهیم فرهنگی به‌ویژه در حوزه‌ی خانواده و تعلیم و تربیه، بسیار مفید است.

از حمایت‌های که بدسترس هستند استفاده کنید

در بیشتر شهرهای کانادا، مراکز فرهنگی و اجتماعی وجود دارند که می‌توانند به زبان خودتان شما را راهنمایی کنند. مراکز اسلامی، انجمن‌های افغان‌ها، سازمان‌های اسکان، و مشاوران خانواده می‌توانند به شما کمک کنند تا راحت‌تر به این مشکل ها راه حل پیدا کنید، پرسش های تان را بپرسید و در این عرصه آموزش ببینید. حتی اگر درگیر مشکلی شده‌اید، مشوره گرفتن از مشاور قانونی یا مددکار اجتماعی با تجربه، می‌تواند بیشتر از آنچه فکر میکنید مفید ثابت شود.

هدف پدرومادر تربیه و پرورش فرزندان شان در آرامش، امنیت و با عزت‌نفس است. برای رسیدن به این هدف در یک کشور جدید، لازم است گاهی روش‌های سنتی را بازنگری کنیم و با عشق و درایت، خود را با واقعیت‌های فرهنگی و قانونی کشوری که در آن زندگی میکنیم سازگار سازیم. این سازگاری نه‌تنها ما را از خطر حفظ می‌کند، بلکه به ما کمک می‌کند تا خانواده‌ای سالم‌تر و نیرومندتری بسازیم.

مواظب تان باشید.

وحید جلال زاده

وحید جلال زاده در سال ۱۳۹۳ افغانستان را به مقصد ایالات متحده امریکا ترک کرد. او پس از اتمام دوره ماستری در امریکا، در سال ۱۳۹۵ خورشیدی به کانادا رفت و پس از دریافت دیپلوم در رشته ی مهاجرت کانادا، شامل کار و فعالیت در عرصه ی مهاجرت کانادا شد. جلال زاده پس از سه سال کار در بخش مهاجرت، توانست در ماه سرطان ۱۴۰۰ جواز فعالیت خود را به عنوان مشاور رسمی امور مهاجرت در کانادا از اداره تنظیم کننده فعالیت های مشاورین امور مهاجرت کانادا بدست بیاورد. او دفتر “خدمات مهاجرتی وحید” را در تورونتوی کانادا تاسیس کرد و اکنون یکی از بهترین مشاورین امور مهاجرت در کانادا است. از سال ۱۳۹۷ به اینسو، جلال زاده با ارایه‌ی خدمات و معلومات صادقانه و دقیق، افغان های متعددی مقیم کانادا و بیرون از کانادا را که علاقمند دریافت معلومات دقیق و خدمات صادقانه‌ی مهاجرت بوده اند، کمک کرده است. وحید جلال زاده:بیشتر از ۲۵۰ نوشته در مورد مهاجرت به کانادا روی وبسایت خود به زبان فارسی / دری نشر کرده است. به بیشتر از ۴۳۵۰ پرسشی که ذریعه‌ی تماس‌های تلیفونی، متنی، و ایمیل برایش رسیده اند، پاسخ تفصیلی و کاملاً رایگان ارایه کرده است (۶۰ ماه حدود ۲ میلیون و ۶۲۹ هزار و ۷۴۶ دقیقه می شود؛ هر تماس بگونه‌ی اوسط ۴۰ دقیقه، ۴۳۶۷ ضرب در ۴۰ مساوی می شود به ۱۷۴ هزار و ۶۸۰ دقیقه. بر این اساس، جلال زاده در ۶۰ ماه گذشته، بگونه‌ی اوسط، در هر روز حدود یک و نیم ساعت را برای ارایه معلومات دقیق و کاملاً رایگان صرف کرده است). با ارایه مشاوره‌ی رایگان در ۵ سال گذشته، حدود ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار و ۹۲۵ دالر در اقتصاد افغان های مقیم کانادا و افغانستان صرفه جویی کرده است (بر اساس نرخ معمول فیس وکیل های مهاجرت در کانادا، اوسط فیس هر مشاوره حدود ۲۷۵ دالر تعیین شده است). با آگاهی دهی به زبان ساده و عام فهم در مورد شرکت های غیر مجاز، فعالیت های قاچاقبران انسان، و پیشنهاد های غیر حقیقی که باغ های سرخ و سبز را به افغان ها نشان میدهند، در ابتکار وزارت مهاجرین کانادا و پولیس سرحدی کانادا برای جلوگیری از فریبکاری مهاجرتی مشارکت داشته است. با ارایه معلومات دقیق و درست و آگاهی دهی به وقت، وحید جلال زاده مانع کلاه‌برداری شده و نگذاشته پول های که از فروش خانه و دارایی های افغان ها بدست آمده بوده اند به جیب قاچاقبران انسان بروند. اینگونه، جلال زاده بیشتر از یک میلیون دالر پول افغان ها را از افتیدن به دست فریبکاران نجات داده است. وحید جلال زاده ۱۰ خانواده را در طی مراحل کارهای مهاجرت شان به کانادا به گونه‌ی رضاکار کمک و یاری رسانده است.وحید جلال زاده، به هدف نزدیک ساختن افغان ها در کانادا و استفاده بهتر از منابع موجود برای بهبود وضعیت زندگی افغان های که سالهای متعددی در کانادا بوده اند و افغان های تازه وارد، ابتکارات بیشتری را رویدست دارد. وحید جلال زاده در شهر کابل به دنیا آمده است. او در کودکی علاقۀ زیادی به مطالعه داشت. در عمر ۱۳ سالگی به نوشتن ِ داستان های کوتاه پرداخت، در ۱۷ سالگی آموزشهای ابتدایی فلمسازی را در افغان فلم فرا گرفت، در ۱۹ سالگی بعد از مهاجرت به پاکستان با جمعی از جوانان مهاجر افغان در شهر پشاور، فلم آموزشی یک ساعته ی را به نام “تلاش” کارگردانی نمود، و به عمر ۲۰ سالگی نماینده نشراتی مجله مشعل در پشاور شد. جلال زاده، بعد از برگشت به کابل در سال ۱۳۸۲ به عمر ۲۲ سالگی، برای مدت کوتاهی در بخش تولید رادیوی آرمان در شهر کابل ایفای وظیفه نمود و بعد شامل کار در نهادی شد که به کمک مالی موسسه “حمایت از اطفال” برای اطفال روی سرک صنف های آموزش حرفه برگزار میکرد. کار ِ او با اطفال روی سرک در برنامه های مقطعی و درک او از چالش های جوانان در راستای آموزش و توانمند شدن، توام با تجربه تلخ او از جنگ های داخلی، او را وا داشت تا برای رسیدگی به این چالش ها دنبال راهکاری براید که زمینه سهم مثبت او در جهت دهی فکری جوانان را فراهم سازد. بر این اساس، جلال زاده پس از آموزش های مقدماتی خبرنگاری حرفه یی در نی – حمایت کننده رسانه های آزاد افغانستان در سال ۱۳۸۴ خورشیدی، مجله فانوس را به عنوان پلتفارم یا بستری برای توانمندسازی جوانان بناء گذاشت که تا سال ۱۴۰۰، بیشتر از ۵ هزار جوان به شکل مستقیم و ۳۰ هزار جوان به شکل غیر مستقیم از خدمات آن بهره مند شده اند. وحید جلال زاده، در سال ۱۳۹۰ خورشیدی، در چهارچوب گروه هماهنگی رسانه های افغانستان در برنامۀ موفقی که از جانب دفتر نی – حمایت کننده رسانه های آزاد افغانستان، انترنیوز افغانستان در چهارچوب برنامه امدپ اداره انکشاف بین‌المللی ایالات متحده امریکا حمایت مالی میشد، جهت آگهی دهی و شامل ساختن نظریات خبرنگاران و کارمندان رسانه یی کشور در مسوده قانون حق دسترسی به معلومات و مقرره کار خبرنگاران افغان، با بیشتر از ۱۲۰۰ خبرنگار و کارمند رسانه یی از ۳۴ ولایت کشور، بطور مستقیم کار کرد. جلال زاده، در مدیریت برنامه های مشارکت مدنی و آگهی دهی از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۳ افغانستان، با حمایت مالی نهاد های بین المللی، با حدود ۵۰۰ هزار مستفید شونده به شکل مستقیم و ۵ میلیون مستفید شونده به شکل غیر مستقیم کار نموده است. او در همان سال، به پاس این خدمات، مورد تقدیر و تحسین نماینده خاص سرمنشی ملل متحد در امور افغانستان و پاکستان، و حزب اجماع ملی جوانان افغانستان قرار گرفت. جلال زاده، از طریق کار در نهادهای ملی و بین المللی در داخل کشور به شمول وزارت فواید عامه، همکاری های ایتالیا، اتحادیه اروپا، واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان، و میداییر؛ و در خارج از کشور به شمول سفارت افغانستان در واشنگتن دی سی، اتحادیه تاجران و صنعتگران افغان در ویرجینیا، انجمن انجنیران افغان و افغان اکادمی در امریکا مصدر خدمت به مردم و کشور خود شده است. جلال زاده در بخش های عدالت اجتماعی، سیاست، و مراقبت از اطفال آثار پژوهشی و کتب را نیز از زبان های انگلیسی و اردو به زبان فارسی برگردان نموده است. جلال زاده عضویت اتحادیه ملی خبرنگاران افغانستان، شورای بین المللی جوانان، و انجمن ترجمان های ایالت انتاریو در کانادا را کسب نموده است. وحید جلال زاده متاهل و اداری سه فرزند است. به روز شده در: جدی ۱۴۰۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *