مهاجرت یکی از پدیدههای محوری تاریخ بشر است که در نیازهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی ریشه دارد. انسانها از دوران باستان تاکنون برای یافتن فرصتهای بهتر یا فرار از تهدیدها، مکان زندگی خود را تغییر دادهاند. با پیچیدهتر شدن جوامع و گسترش ارتباطات جهانی، مهاجرت در قرون اخیر به یکی از موضوعات اصلی مطالعات اجتماعی و سیاستگذاری بینالمللی تبدیل شده است. در این میان، نظریهی “عوامل رانشی و جاذب” یا (Push–Pull Theory) یکی از چارچوبهای تحلیلی مشهور و پرکاربرد است که مهاجرت را بهعنوان نتیجهی تعامل میان نیروهای منفی در محل مبدأ و نیروهای مثبت در محل مقصد توضیح میدهد. این نظریه نخستینبار در دهه ۱۹۶۰ توسط اورت اس لی (Everett S. Lee) در مقالهی مشهور او تحت عنوان “نظریهای در باب مهاجرت” یا (A Theory of Migration) مطرح شد و از آن زمان تاکنون، بهطور گسترده در مطالعات مهاجرت و سیاستگذاری بهکار میرود.
شکلگیری نظریه و مبانی آن
اورت لی زمانی این نظریه را ارایه کرد که پژوهشهای مهاجرتی عمدتاً توصیفی بودند و کمتر به چارچوبهای نظاممند تحلیلی توجه میشد. او معتقد بود که مهاجرت، چه در سطح داخلی و چه بینالمللی، نتیجهی یک فرآیند تصمیمگیری است که تحت تاثیر مجموعهای از عوامل قرار دارد. این عوامل را میتوان به دو دستهی کُلی تقسیم کرد: نخست، عوامل رانشی که مردم را به ترک مبدأ وامیدارند؛ و دوم، عوامل جاذب که آنان را به سوی مقصد خاص میکشانند. افزون بر این، لی به وجود “موانع” و “عوامل فردی” نیز اشاره کرد که میتوانند روند مهاجرت را تسهیل یا محدود کنند.
عوامل رانشی شامل شرایط نامطلوبی هستند که در محل مبدأ وجود دارد و بهگونهای بر زندگی فرد فشار وارد میکند که او تصمیم به ترک آنجا میگیرد. این شرایط میتواند ماهیت اقتصادی داشته باشد، مانند بیکاری، فقر یا کمبود فرصتهای شغلی؛ یا ماهیت سیاسی، مانند جنگ، بیثباتی، آزار و تعقیب بر مبنای قومیت، مذهب یا گرایش سیاسی را در بر بگیرد. عوامل اجتماعی – فرهنگی از جمله محدودیت آزادیهای فردی، تبعیض جنسیتی، یا کمبود خدمات آموزشی و بهداشتی نیز میتوانند نقش رانشی ایفا کنند. برای مثال، در افغانستانِ پس از ۲۰۲۱، تشدید ناامنی، محدودیت شدید بر تحصیل دختران، و کاهش فرصتهای اقتصادی پس از تغییر رژیم سیاسی از مهمترین عوامل رانشی مهاجرت بهشمار میآیند.
در سوی دیگر، عوامل جاذب شامل شرایط مثبت و مطلوب در محل مقصد هستند که بهعنوان انگیزهای برای مهاجرت عمل میکنند. این شرایط ممکن است شامل دسترسی به بازارِ گستردهترِ کار و مشاغل پردرآمدتر، امنیت و ثبات سیاسی، نظام آموزشی و صحی پیشرفته، آزادیهای فردی و اجتماعی، یا حضور خانواده و دوستان باشد. در نمونهی افغانستان – کانادا، مهاجران معمولاً به امید دستیابی به آموزش با کیفیت برای فرزندان، امنیت پایدار، فرصتهای شغلی متنوع و خدمات صحی مناسب تصمیم به مهاجرت میگیرند.
تعامل عوامل رانشی و جاذب
نظریهی لی بر این نکته تاکید دارد که مهاجرت بیشتر حاصل ترکیب این دو نوع عامل است. بهعبارت دیگر، شرایط نامطلوب در مبدأ بهتنهایی لزوماً منجر به مهاجرت نمیشود، مگر اینکه مقصدی با شرایط جاذب قوی در دسترس باشد. به همین ترتیب، وجود فرصتهای مطلوب در مقصد نیز تنها زمانی موجب مهاجرت میشود که افراد در مبدأ با محدودیتها یا فشارهایی روبهرو باشند که انگیزهی جابهجایی یا نقل مکان را ایجاد کند.
لی علاوه بر عوامل رانشی و جاذب، به “موانع” به پدیده های مانند فاصلهی جغرافیایی، هزینههای سفر، محدودیتهای قانونی، و موانع فرهنگی – زبانی اشاره میکند که میتوانند جریان مهاجرت را کاهش دهند یا متوقف سازند. همچنین، عوامل فردی مانند سن، جنسیت، وضعیت تأهل یا حالت مدنی، مهارتها و سطح تحصیلات میتوانند در تصمیم به مهاجرت و انتخاب مقصد اثرگذار باشند. برای نمونه، فردی با تحصیلات دانشگاهی و آشنایی با زبان محل مقصد ممکن است موانع کمتری فراراه خود داشته باشد و راحتتر مهاجرت کند.
کاربرد در سیاستگذاری مهاجرت
نظریهی عوامل رانشی و جاذب برای سیاستگذاران اهمیت ویژهی دارد. این نظریه به آنان کمک میکند دلایل اصلی مهاجرت را شناسایی کرده و سیاستهایی متناسب برای مدیریت جریانهای مهاجرتی تدوین کنند. کشورها میتوانند با کاهش عوامل رانشی در مناطق مبدأ (مثلاً از طریق همکاریهای توسعهای) یا تعدیل عوامل جاذب (مانند محدودیتهای پذیرش نیروی کار) بر حجم و ترکیب مهاجرت اثر بگذارند.
نقد و محدودیتها
با وجود مزایای تحلیلی این نظریه، پژوهشگران بر برخی کاستیهای آن تاکید کردهاند. نخست، این نظریه، گرایشی به سادهسازی فرآیند پیچیدهی مهاجرت دارد و عوامل ساختاری عمیقتری مانند تاریخ استعمار، نابرابری جهانی یا تاثیر سرمایهداری جهانی را بهاندازهی کافی مدنظر قرار نمیدهد. دوم، نقش شبکههای اجتماعی مهاجران، که در نظریههای مدرن مانند “نظریهی شبکههای مهاجرتی” بهخوبی توضیح داده میشود، در چارچوب نظریهی لی کمرنگ است. سوم، تصمیم مهاجرت همیشه عقلانی و اقتصادی نیست و میتواند تحت تأثیر احساسات، هویت فرهنگی، و شرایط غیرقابل پیشبینی قرار گیرد.
جایگاه نظریهی لی در پژوهشهای امروز
امروز، نظریهی عوامل رانشی و جاذب همچنان بهعنوان نقطهی آغاز برای تحلیل مهاجرت مورد استفاده است، اما این نظریه معمولاً در کنار نظریههای دیگر بهکار میرود تا تصویری جامعتر بدست آید. برای مثال، پژوهشگران ممکن است این چارچوب را با نظریهی سیستم جهانی برای تحلیل ریشههای اقتصادی مهاجرت یا با نظریهی سرمایه اجتماعی برای بررسی نقش روابط انسانی ترکیب کنند تا نتایج جامعتری بدست بیاورند.
نتیجهگیری
نظریهی عوامل رانشی و جاذب چارچوبی ساده اما قدرتمند برای فهمِ انگیزههای مهاجرت فراهم میکند. این نظریه با تمرکز بر تعامل شرایط منفی مبدأ و شرایط مثبت مقصد، به ما کمک میکند تصامیم مهاجرتی را در بافت منطقی و قابل پیشبینی قرار دهیم. با این حال، برای تحلیل دقیقتر، بهویژه در دنیای پیچیدهی امروز که مهاجرت تحت تاثیر جهانیشدن، بحرانهای محیط زیستی و تحولات سیاسی سریع قرار دارد، استفاده از آن در کنار سایر نظریهها و دادههای میدانی ضروری است.
منابع
Lee, E. S. (1966). A theory of migration. Demography, 3(۱), ۴۷–۵۷. https://doi.org/10.2307/2060063
Castles, S., de Haas, H., & Miller, M. J. (2014). The age of migration: International population movements in the modern world (5th ed.). Palgrave Macmillan.
Massey, D. S., Arango, J., Hugo, G., Kouaouci, A., Pellegrino, A., & Taylor, J. E. (1993). Theories of international migration: A review and appraisal. Population and Development Review, 19(۳), ۴۳۱–۴۶۶. https://doi.org/10.2307/2938462
Skeldon, R. (2014). Migration: A global perspective (2nd ed.). Routledge.
منابع
Harris, J. R., & Todaro, M. P. (1970). Migration, unemployment and development: A two-sector analysis. American Economic Review, 60(1), 126–۱۴۲.
Massey, D. S., Arango, J., Hugo, G., Kouaouci, A., Pellegrino, A., & Taylor, J. E. (1993). Theories of international migration: A review and appraisal. Population and Development Review, 19(3), 431–۴۶۶. https://doi.org/10.2307/2938462
Todaro, M. P., & Smith, S. C. (2015). Economic development (12th ed.). Pearson Education.