چرا افغانها در کانادا ظرفشویی و سگ شویی می کنند؟

تفاوت جالبی که میان کانادا و افغانستان در مورد کار وجود دارد این است که در کانادا کار در رستورانت ها، بار ها، کافی شاپ ها، دکان ها و در دستگاه های خدماتی – از آرایشگاه های انسان ها گرفته تا آرایشگاه های حیوانات، آنچنانی که در افغانستان بی سطح و سویه محسوب می شود، شرم و عار نیست. یکی از دلایل این تفاوت، ممکن است سطح سواد مردم در این کشور و برداشت مردم از حقایق جامعه باشد. مثلاً در کانادا، جوانی که در یکی از کافی شاپ ها قهوه شما را آماده می کند ممکن است دانشجوی مقطع ماستری در رشته بیو شیمی باشد. و یا خدمتگاری که ظرف های غذای شما را در یکی از رستورانت های خوب شهر تورونتو شسته و غذای خوشمزه شما را حضور تان رسانده است، ممکن است دانشجوی مقطع لیسانس در رشته هوش مصنوعی باشد. در کشور های غربی، مخصوصاُ در کانادا، معمولاً مردم به حال کسی که بیکار باشد افسوس میخورند، نه به حال کسی که ظرفشوی یکی از رستورانت ها باشد.

نظام کار در کانادا

نظام کار در کانادا ساعت وار است. یک کارگر یا کارمند به حساب ساعت معاش می گیرد و نظام کار هم به همین شیوه تنظیم گردیده است. برعکس ِ افغانستان که بازار کار آن را بیشتر کار و بارهای کوچک، ان جی او ها و ادارات غیر انتفاعی بین المللی تشکیل می دهند، بازار کار کانادا بیشتر بدست شرکت های خورد، متوسط و بزرگ تجارتی است. شفت های کاری در ادارات و شرکت ها مختلف اند. شفت استندرد کاری ۲۴ ساعته، ۸ صبح تا ۴:۳۰ عصر، ۴ عصر تا ۱۲:۳۰ شب، و ۱۲ شب تا ۸:۳۰ صبح است. اما بادرنظرداشت نیاز و شیوه کار و تجارت در شرکت های مختلف شفت های کاری می توانند متفاوت تنظیم شده باشند. بطور نمونه، تِم هارتنز یکی از قهوه خانه های مشهور کانادا است که در سراسر کانادا حدود ۵ هزار قهوه خانه دارد و بیشتر نمایندگی هایش در شهرهای بزرگ ۲۴ ساعت و هفت روز هفته باز هستند. برای تنظیم فعالیت ۲۴ ساعته و هفت روز هفته، تِم هارتنز شفت های متعددی برای کار ایجاد کرده است که کوتاهترین آن به ۴ ساعت هم می رسد – مثلاً از ۴ صبح تا ۸ صبح. مردم هم با درنظرداشت نیازهای خانواده گی و طبع خودشان، برای کار به شفت های مختلف آماده می شوند.

از قهوه خانه تا وزارت خانه

نه تنها افغان ها بلکه مردم از ملیت های متعدد دیگر به شمول کانادایی ها نیز کارمندان آرایشگاه های حیوانات، و یا خدمه قهوه خانه ها و یا رستورانت ها می شوند. جوانان پس از تکمیل مکتب، وقتی وارد کالج و دانشگاه می شوند – در صورت نیاز – بصورت نیم وقت یا پارت تایم در هر دفتر و یا بزنسی کار می کنند تا مصارف خود را تامین کنند. بسیاری جوانانی هم هستند که به پول نیاز ندارند اما برای کسب تجربه، بلد شدن با فرهنگ ِ شهر و زبان ِ مردم در بزنس های کار می کنند که در معرض ارتباطات مستقیم و رودر رو با مشتریان باشند. در کانادا، جوانان فوق العاده لایق، تحصیل کرده و خوش اخلاق نیز ممکن است یک صبح و یا یک عصر یک گیلاس قهوه شما را خدمت شما برساند. بر عکس ِ برداشت معمول در افغانستان، هر کارمند و خدمه قهوه خانه و رستورانت در کانادا بی سواد و غریب نیست. کانادا کشوری از مهاجرین است. هزاران جوانی را در کانادا می یابید که زمانی در یکی از قهوه خانه ها، رستورانت ها و یا آرایشگاه های حیوانات خدمه بوده و اکنون در یکی از پُست های بلند حکومت در کانادا کار می کند. و یا وکیل شورای ملی کانادا است. و یا یکی از تجارت پیشه های موفق و سرمایه دار کانادا است که برای هزاران نفر دیگر فرصت های کاری ایجاد کرده است. و یا یک دانشمند و پژوهشگر و یا ساینتست در کانادا است. شما نمیدانید چه زمانی جوانی را که چندین سال قبل قهوه ی صبح شما را در یک قهوه خانه به شما رسانده است، در کرسی وزارت در حکومت کانادا و یا روی چوکی نماینده مردم در پارلمان کانادا ببینید. چنین چیزی نه بعید است و نه در کانادا عجیب بنظر می رسد.

افغان های ظرفشوی

آمدن به کانادا تقریباً آغاز از صفر است. روش جدید زندگی، فرهنگ متفاوت از افغانستان، و تامین ارتباطات به زبان انگلیسی از درگیری های اند که یک تازه وارد به این کشور را به شدت مشغول خود میسازند. تازه واردی که برای امرار معاش، کسب درامد و برای غرق نشدن در گرداب زندگی پُر سرعت غرب به هر سو دست و پا میزند، بار سنگین فرهنگ و گپ های اضافی اطرافیان را هم روی شانه های خود حمل میکند. بر اساس تخمین های نهادهای اسکان مهاجرین، معمولاً برای یک تازه وارد به کانادا حد اقل ۵ سال وقت میگیرد تا بتواند کمی روی پای خود بیاستد. از جانب دیگر بیشتر جوانانی که کانادا می آیند آنانی اند که در نهادهای دولتی و سازمان های غیر انتفاعی ملی و بین المللی کار کرده اند. تجربه این تازه وارد ها در بازار کار کانادا ارزش چندانی ندارد. کارفرما های کانادایی دنبال تجربه شخص در بازار کار کانادا اند و اگر شخص منقاضی تجربه کار در کانادا را نداشته باشد، کاریابی می تواند به دردسر بزرگی برایش مبدل شود. از اینرو، دو گزینه باقی می ماند، اول اینکه اگر کسی رابطه یا شناختی داشته باشد که او را با شناخت از توانایی هایش به کار بگمارد؛ و یا در گزینه دوم، باوجود درس و تجربه سالها کار در دفتر ها در افغانستان، به کار در قهوه خانه ها، رستورانت ها و یا کارهای شاقه فابریکه ها و شرکت های ساخنمانی تن بدهد.

اما برای تازه وارد های که هدفمند هستند و برای آینده ی خود دیدگاه و ماموریت تعیین کرده اند این جنجال ها و دشواری ها آغاز یک فرصت در زندگی جدید شان در کانادا است. جوانان تحصیل یافته و باتجربه افغان کم نیستند که برای امرار معاش و کسب تجربه در یک قهوه خانه یا رستورانت کار می کنند اما با تحمل مشکلات، در عین زمان در کالج ها و یا دانشگاه های کانادا درس هم میخوانند. درس خواندن در کالج ها یا دانشگاه های کانادا زمینه را برای کاریابی در رشته مورد نظر مساعد می سازد و احتمال اینکه شخص بتواند کار بهتری پیدا کند زیاد می شود. البته پنج سال نخست ِ زندگی در کانادا حد اقل زمان است، این مدت برای جوانانی که با زبان انگلیسی بلد نیستند، قبلاً به کشورهای غربی سفر نکرده و با فرهنگ غربی آشنایی ندارند، و در کانادا هم در رستورانت ها و بزنس های افغان ها کار می میکنند و دلیلی برای آموزش انگلیسی و تحصیل در کالج ها و دانشگاه ها ندارند، به بیشتر از ده تا سی سال به درازا می کشد.

اشخاصی که تازه به کانادا می آیند، برای بلد شدن و آموختن ِ محیط جدید زندگی به حمایت و کمک فراوان نیاز دارند. مثلاً وقتی دختر یا پسری از افغانستان عروسی شده می آید به کانادا، به شدت نیاز دارد همسرش در آموزش رانندگی موتر، چگونگی برخورد با مردم و بلد شدن در شهر کمک و حمایتش کند. بگذارد همسرش برود به کورس زبان، کار کند و یا وقت بیشتر در محیط بیرون از خانه بگذراند تا با مردم و شهر و فرهنگ زودتر بلد شود. اما گاهی هم خانواده ها آنچنان بار سنگینی را بر شانه های تازه عروس ها و تازه داماد ها میگذارند و آنقدر فشار زندگی و روزگار را بر آنها وارد می کنند که پنج سال می گذرد و دستاورد آنها در سطح روز اولی که آمده بودند باقی می ماند.

در کانادا فرصت های زیادی برای کار و ایجاد تجارت های خورد و متوسط مساعد است. اما افغان ها برای رسیدن و دست یافتن به اهداف بلند، به شدت نیازمند زحمت کشی فردی و حمایت خانواده می باشند. عزیزان زیادی اند که خودشان سرشار از استعداد و توانایی و انگیزه بوده اند اما به دلیل فشارها و عدم همکاری خانواده، نتوانسته اند به تنهایی از زیر بار زندگی بیرون شوند، استعداد شان در مسیر راه کُشته شده، انگیزه شان به صفر تقرب کرده و امروز زندگی را از دریچه ی بخور و نمیر می بینند. اما افغان های متعددی هم داریم که در کانادا در موقف های بسیار خوب دولتی و یا غیر دولتی کار می کنند. پول فراوان اندوخته اند و زندگی های مجلل دارند.

فرهنگ های کشور ها متفاوت اند. مثلاً در افغانستان ظرفشویی و کار در آرایشگاه حیوانات ممکن شرم باشد اما کاکه گشتن، قلدری، تفنگچه در کمرگشتاندن، با موترهای بدون نمبرپلیت گشتن و مردم آزاری ممکن به جوانان احساس افتخار بدهد. اما در کانادا ظرفشویی و کار در آرایشگاه های حیوانات شرم نیست، بیکاری و بار دوش جامعه بودن و ولگردی شرم است.

وحید جلال زاده

وحید جلال زاده در سال ۱۳۹۳ افغانستان را به مقصد ایالات متحده امریکا ترک کرد. او پس از اتمام دوره ماستری در امریکا، در سال ۱۳۹۵ خورشیدی به کانادا رفت و پس از دریافت دیپلوم در رشته ی مهاجرت کانادا، شامل کار و فعالیت در عرصه ی مهاجرت کانادا شد. جلال زاده پس از سه سال کار در بخش مهاجرت، توانست در ماه سرطان ۱۴۰۰ جواز فعالیت خود را به عنوان مشاور رسمی امور مهاجرت در کانادا از اداره تنظیم کننده فعالیت های مشاورین امور مهاجرت کانادا بدست بیاورد. او دفتر “خدمات مهاجرتی وحید” را در تورونتوی کانادا تاسیس کرد و اکنون یکی از بهترین مشاورین امور مهاجرت در کانادا است. از سال ۱۳۹۷ به اینسو، جلال زاده با ارایه‌ی خدمات و معلومات صادقانه و دقیق، افغان های متعددی مقیم کانادا و بیرون از کانادا را که علاقمند دریافت معلومات دقیق و خدمات صادقانه‌ی مهاجرت بوده اند، کمک کرده است. وحید جلال زاده: بیشتر از ۲۵۰ نوشته در مورد مهاجرت به کانادا روی وبسایت خود به زبان فارسی / دری نشر کرده است. به بیشتر از ۴۳۵۰ پرسشی که ذریعه‌ی تماس‌های تلیفونی، متنی، و ایمیل برایش رسیده اند، پاسخ تفصیلی و کاملاً رایگان ارایه کرده است (۶۰ ماه حدود ۲ میلیون و ۶۲۹ هزار و ۷۴۶ دقیقه می شود؛ هر تماس بگونه‌ی اوسط ۴۰ دقیقه، ۴۳۶۷ ضرب در ۴۰ مساوی می شود به ۱۷۴ هزار و ۶۸۰ دقیقه. بر این اساس، جلال زاده در ۶۰ ماه گذشته، بگونه‌ی اوسط، در هر روز حدود یک و نیم ساعت را برای ارایه معلومات دقیق و کاملاً رایگان صرف کرده است). با ارایه مشاوره‌ی رایگان در ۵ سال گذشته، حدود ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار و ۹۲۵ دالر در اقتصاد افغان های مقیم کانادا و افغانستان صرفه جویی کرده است (بر اساس نرخ معمول فیس وکیل های مهاجرت در کانادا، اوسط فیس هر مشاوره حدود ۲۷۵ دالر تعیین شده است). با آگاهی دهی به زبان ساده و عام فهم در مورد شرکت های غیر مجاز، فعالیت های قاچاقبران انسان، و پیشنهاد های غیر حقیقی که باغ های سرخ و سبز را به افغان ها نشان میدهند، در ابتکار وزارت مهاجرین کانادا و پولیس سرحدی کانادا برای جلوگیری از فریبکاری مهاجرتی مشارکت داشته است. با ارایه معلومات دقیق و درست و آگاهی دهی به وقت، وحید جلال زاده مانع کلاه‌برداری شده و نگذاشته پول های که از فروش خانه و دارایی های افغان ها بدست آمده بوده اند به جیب قاچاقبران انسان بروند. اینگونه، جلال زاده بیشتر از یک میلیون دالر پول افغان ها را از افتیدن به دست فریبکاران نجات داده است. وحید جلال زاده ۱۰ خانواده را در طی مراحل کارهای مهاجرت شان به کانادا به گونه‌ی رضاکار کمک و یاری رسانده است. وحید جلال زاده، به هدف نزدیک ساختن افغان ها در کانادا و استفاده بهتر از منابع موجود برای بهبود وضعیت زندگی افغان های که سالهای متعددی در کانادا بوده اند و افغان های تازه وارد، ابتکارات بیشتری را رویدست دارد. وحید جلال زاده در شهر کابل به دنیا آمده است. او در کودکی علاقۀ زیادی به مطالعه داشت. در عمر ۱۳ سالگی به نوشتن ِ داستان های کوتاه پرداخت، در ۱۷ سالگی آموزشهای ابتدایی فلمسازی را در افغان فلم فرا گرفت، در ۱۹ سالگی بعد از مهاجرت به پاکستان با جمعی از جوانان مهاجر افغان در شهر پشاور، فلم آموزشی یک ساعته ی را به نام “تلاش” کارگردانی نمود، و به عمر ۲۰ سالگی نماینده نشراتی مجله مشعل در پشاور شد. جلال زاده، بعد از برگشت به کابل در سال ۱۳۸۲ به عمر ۲۲ سالگی، برای مدت کوتاهی در بخش تولید رادیوی آرمان در شهر کابل ایفای وظیفه نمود و بعد شامل کار در نهادی شد که به کمک مالی موسسه “حمایت از اطفال” برای اطفال روی سرک صنف های آموزش حرفه برگزار میکرد. کار ِ او با اطفال روی سرک در برنامه های مقطعی و درک او از چالش های جوانان در راستای آموزش و توانمند شدن، توام با تجربه تلخ او از جنگ های داخلی، او را وا داشت تا برای رسیدگی به این چالش ها دنبال راهکاری براید که زمینه سهم مثبت او در جهت دهی فکری جوانان را فراهم سازد. بر این اساس، جلال زاده پس از آموزش های مقدماتی خبرنگاری حرفه یی در نی – حمایت کننده رسانه های آزاد افغانستان در سال ۱۳۸۴ خورشیدی، مجله فانوس را به عنوان پلتفارم یا بستری برای توانمندسازی جوانان بناء گذاشت که تا سال ۱۴۰۰، بیشتر از ۵ هزار جوان به شکل مستقیم و ۳۰ هزار جوان به شکل غیر مستقیم از خدمات آن بهره مند شده اند. وحید جلال زاده، در سال ۱۳۹۰ خورشیدی، در چهارچوب گروه هماهنگی رسانه های افغانستان در برنامۀ موفقی که از جانب دفتر نی – حمایت کننده رسانه های آزاد افغانستان، انترنیوز افغانستان در چهارچوب برنامه امدپ اداره انکشاف بین‌المللی ایالات متحده امریکا حمایت مالی میشد، جهت آگهی دهی و شامل ساختن نظریات خبرنگاران و کارمندان رسانه یی کشور در مسوده قانون حق دسترسی به معلومات و مقرره کار خبرنگاران افغان، با بیشتر از ۱۲۰۰ خبرنگار و کارمند رسانه یی از ۳۴ ولایت کشور، بطور مستقیم کار کرد. جلال زاده، در مدیریت برنامه های مشارکت مدنی و آگهی دهی از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۳ افغانستان، با حمایت مالی نهاد های بین المللی، با حدود ۵۰۰ هزار مستفید شونده به شکل مستقیم و ۵ میلیون مستفید شونده به شکل غیر مستقیم کار نموده است. او در همان سال، به پاس این خدمات، مورد تقدیر و تحسین نماینده خاص سرمنشی ملل متحد در امور افغانستان و پاکستان، و حزب اجماع ملی جوانان افغانستان قرار گرفت. جلال زاده، از طریق کار در نهادهای ملی و بین المللی در داخل کشور به شمول وزارت فواید عامه، همکاری های ایتالیا، اتحادیه اروپا، واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان، و میداییر؛ و در خارج از کشور به شمول سفارت افغانستان در واشنگتن دی سی، اتحادیه تاجران و صنعتگران افغان در ویرجینیا، انجمن انجنیران افغان و افغان اکادمی در امریکا مصدر خدمت به مردم و کشور خود شده است. جلال زاده در بخش های عدالت اجتماعی، سیاست، و مراقبت از اطفال آثار پژوهشی و کتب را نیز از زبان های انگلیسی و اردو به زبان فارسی برگردان نموده است. جلال زاده عضویت اتحادیه ملی خبرنگاران افغانستان، شورای بین المللی جوانان، و انجمن ترجمان های ایالت انتاریو در کانادا را کسب نموده است. وحید جلال زاده متاهل و اداری سه فرزند است. به روز شده در: جدی ۱۴۰۲

19 دیدگاه

  1. سلام و احترام، از وقتی که این وب‌سایت راه‌اندازی شده، من مطالبش را می‌خوانم و تمام‌شان برایم مفید بوده. ممنون که تجربیات و دانش‌تان را با دیگران به اشتراک می‌گذارید. فقط اگر فونت نوشته‌ها را عوض کنید که خواندن متون راحت‌تر باشد، ممنون می‌شویم. همان فونت ساده فارسی بهتر است تا این فونت که مدام چشم آدم را سرگردان می‌کند. سپاس

    • تشکر از نظر و پیشنهاد خوب تان. فونت را تغییر دادیم، امید به نظرتان بهتر شده باشد.

      • خیلی یک معلومات عالی . امیدوار هستم که جوانان ما که خودم همچنان شامل هستم درس گرفته باشند و با یک زنده گی هدفمند به پیش بروند .
        ممنون شما استاد بزگوار !

      • من افعانی هستم فعلا در ترکیه زنده گی میکنم بییار به بم راهنمای شما نیاز دارم لطف کنید جواب برای من درایمیل ارسال کنید ممنون میشم تشکر

  2. ذبیح الله نوین

    معلومات مفید

  3. بسیار آموزنده و معقول

    • یک برادرم در کانادا زندگی میکند او همیشه امی توصیه را به میکرد ولی مه باور نداشتم خوب شد که شما هم واقعیت های جامعه کانادا را بیان کردی.
      سپاس محترم از معلومات تان

  4. تشکر از معلومات عالی شما
    واقعا همبن طور است . جامعه ما باید به روز باشد . انعطاف پذیر باشد تا به زندگی مدرن آشنایی داشته باشن .
    سپاس و درود بر شما

  5. والا خانه تان آباد با همین طور بیان حقایق. برای کسانیکه همیشه قلدوری کرده و نان مفت خورده، معلوم دار است که بیشبرد زندگی در کانادا مشکل میباشد.

  6. من اسناد تحصیلی ام از WES ارزیابی کردم و به درجه لسانس برم قبول کرده، آیا میتوانم با این اسناد در کاناډا وظيفه بگيرم. یعنی ارزيابی اسناد همرایم در پیدا کردن کار همکاری خواهند کرد یا کدام نتېجه خاص نمیته؟

  7. تشکر، خیلی معلومات مفید بود

  8. Refugees

    Hello dear sir or madam
    I sincerely hope you request to the you that my life and that of my family life is in danger in Afghanistan
    I am one of Afghanistan is most vulnerable people and i want to from you dear Mr/Ms to evacuate Afghanistan is vulnerable people. I have been one of human rights activists and have been working in this field from 2018 years to still my activities in this field are known at the same time and now i see i and my family  life in dangers. I sincerely consider you one of eligible people to move from Afghanistan Because I have no personal freedom here in Afghanistan, I ask you to help me to leave Afghanistan.Thanks

    I have all documents in my hand if you want. I can send you please help me to go out of country
    Regards
    my email : [email protected]
    please shear my my vice with related organizations please help me

  9. شوهر من حدود دو ماه میشه که کانادا رفته کیس انداخته به نظر تان تا چی مدت میگره تا قبول شوه و همچنان کیس ما

  10. متاسفانه که در افغانستان غرور بیجا سبب شده ۹۰ در صد مردم اول بیکار و در قدم بعدی مفلس باشند.
    کار ننگ نیست ولی بیکاری و مردم آزاری ننگ است.
    متاسفانه کسی قبول ندارد.

  11. مرادي يونس

    نكات مهم و آموزنده است، كار در هر سطحي كه باشد كار است.

  12. سلام براردر کسانیکه اسناد یک از کشورهای اروپایی مثلا فرانسه ایتالیا وغیره داشته باشد چطور واز کدام طریق میتوانند به کانادا بیایند وپناهندهندګی بدهند. به امید جواب

دیدگاه تان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

رفتن به نوار ابزار